جهت عضویت در شبکه اجتماعی نمیدونم و دنبال کردنِ Mostafa تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی نمیدونم یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی نمیدونم توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
این حرفا چیه شکست نفسی میکنی
منظور شاعر رو میگم میخواستم برداشت خودت رو بدونم
حسین صفا شعراش معادل چند مجهولیه مثلا شعر قطار رو جالب ترین تفسیرشو برات میذارم البته 100 تا برداشت از شعر هست ولی این از همه نزدیکتره
در این شعر همانند دیگر شعرهای حسین صفا فضا سازی به زیبایی صورت می گیرد اما شعری سنگین است و با چند بار گوش کردن به ژرفای آن نمی توان رسید.
اول باید با فرضیات شعر آشنا شد سپس کنایه های شعر را شناخت سپس به زبان روان یا همان نثر نوشت تا شاید چیزی دستگیرمان شود
خب کم کم بریم سراغ شعر:
اول فرضیات:
قطار= قلب من**** تو=برف بارونی**** مسافرا =شعرن**** چشمتو=پنجره هاش
من یافته های خودم رو از شعر میگم خب مسلما ممکنه جای غلط و جای درست باشه امیدوارم به بزرگی خودتون منو ببخشید و با اعلام نظرهاتون منو همراهی کنید.
بیت اول:
دلت که می لرزید من با چشام دیدن
تو زل تابستون چقدر زمستونه
سنگینی شعر از همان ابتدا آغاز می شه و اولین سوال را مطرح می کنه: دلت که می لرزید من با چشام دیدم.. خب مخاطب مشخص نیست .... مخاطب کیست؟؟! خب جواب این سوال به احتمال بسیار در این قسمت شعر است:
یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو میفتم
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
پس در ابتدای شعر به مادرش گفته
خب مصرع دوم هم پارادوکسی جانانه، مصرع یک را کامل می کنه. به نظر من کنایه از تنها بودن و دوری از معشوق می باشد
بیت دوم:
هوا گرفته نبود دلم گرفت اون شب
به مادرم گفتم هنوز بارونه ... هنوز بارونه
مصرع 1 کنایه ازاندوهگین بودن و در مصرع دوم منظورش اینه که هنوز اوضاع مثل گذشته است(تنهای و معشوق برنگشته)
بیت سوم:
قطار رد شد و رفت مسافرا موندن
مسافرا که برن قطار میمونه
خب اینجا بیاید استعاره ها را در جای اصلی خود بگذاریم
قلب من رد شد و رفت شعرها موندن
شعرها که برن قلب من میمونه
الته باز هم گنگ است نگران نباشید کج فهمی از شما نیست!!!!!!
به نظر من "قلب" و "شعر" باز خود نمادین هستند و باید چیز دیگری جای اونارو بگیره
شاید درست بگم شاید هم غلط محض باشه اما به نظر من:قلب من رد شد و رفت کنایه از عاشق شدن و دل دادن می باشه و قسمت دوم مصرع که میگه شعرها موندن منظورش اینه که احساس غم و اندوه وشعرخوانی های عاشق مونده(همون تنهای و دلتنگی)
و مصرع2 عکس مصرع یک که با برگشت قلب یعنی آمدن معشوق حس دلتنگی و تنهایی می رود
البته این بیت خیلی وسیع است و تنها برداشت من اینه خیلی از شما صد در صد برداشت های دیگر و بهتری نیز دارید
خب مصرع اول فرضیات رو مطرح میکنه ولی مصرع دوم باز پیچیده و حرفا واسه گفتن داره
همونطور که گفتم استعاره ها و فرضیات رو باید جایگزین کنیم
به احتمال و به دید من با فرض اینکه برف و بارون معشوق می باشد منظور شاعر این می باشد که قلب من پیش معشوق گیر است یعنی عاشق شده ام(مدفون شدن کنایه از گیر کردن دل پیش معشوق)
بیت پنجم:
دونه به دونه غمی ریل به ریل شبم
غم توی خونه من هر شبومهمونه
احتمال اینطوری باشه که: "دونه به دونه" به " برف" و "برف" به معشوق باز گردد و ریل به ریل یعنی تاروپودم را غم و تاریکی فرا گرفته است.
و مصرع دوم کنایه از این شاید باشه که من همیشه غمگین هستم و با غم تنها می باشم
بیت ششم:
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
بیت هفتم:
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
خب بیت 6 و 7 که واضح می باشد تا حدی از عاشقی، شب زندداری های عشاق سخن به میان می اورد
بیت هشتم:
یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو میفتم
خب بیت جالب این شعر که توبیت اول از این قسمت هم کمک گرفتیم.
شاید منظور این باشه که در یه شب که دوباره دلتنگ و تنها شدم و یاد معشوق افتادم به مادرم گفتم هر وقت دلتنگ وتنها میشوم یاد تو میوفتم که پناه گاه منی(یعنی همدم تنهایام مادرم می باشد)
بیت هشتم:
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
تو زل تابستون توکوچه برف نشست
یعنی دوباره نگران شد وترسید(نگاه مادر به فرزندش که از عشق کارش به جنون کشیده است)
مصرع 2 هم یعنی دوباره دلتنگ و تنها شدم(البته این دیدگاه منه .نظرشما چیست؟؟؟)
بیت نهم:
مسافرا شعرن تو برف وبارونی
قطار قلب منه چشمتوپنجره هاش
مصرع اول که تکراری است و همان فرضیات را بیان می کند و در قسمت دوم مصرع2 چشم رو به پنجره تشبیه می کند که در ادبیات همانطور که می دونید پنجره نماد روشنایی و آگاهی می باشد
خب پنجره ها بستن منظور نبودن معشوق و اینکه روشنایی وجود نداره و تاریکی همه جارو گرفته
قسمت دوم هم در مصرع1 یعنی شعرها هم از تکرار شدن و نبودن معشوق خسته شده اند
و مصرع 2 تا اونجای که من فهمیدم منظور اینه که:چون برف در این شعر نماد معشوق می باشد پس باریدن برف همانند آمدن معشوق می باشد پس به معشوق توصیه می کند که بیاید و نگران چیزی نباشد.
بیت یازده:
دونه به دونه غمی غصه به غصه شبم
کاشکی یه روز صبح شه کاش فقط ای کاش
مصرع اول که بیانگر اینه که تمام زندگی را غم فراگرفته است
و مصرع دوم امیدواری به رفتن تاریکی و آمدن روشنایی که برای معشوق روشنایی بازگشت معشوق می باشد
قسمت آخر هم که پیشترها توضیح مختصری دادم
امشب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم...
امیدوارم گامی هر چند کوچک برای درک بهتر این اثر فاخر برداشته باشم.
چی بگم والله؟!
همونجوری که تو همین متن نوشته ، هرکسی برای خودش میتونه یه تفسیر خاصی از هز نوشته یا شعر یا حتی جالبه که بهت بگم از یک فیلم داشته باشه
یادمه اولین باری که این حس بهم دست داد زمانی بود که فیلم "ارتفاع پست" ار ابراهیم حاتمی کیا رو دیدم که در آخرش وقتی هواپیما سقوط میکنه هر کدوم از مسافرا از پنجره ی هواپیما یه منظره ای رو میبینن! یکی میگه اینجا بهشته ، یکی میگه اومدیم جهنم ، یه نفر دیگه میگه اینجا برهوته و ...
پس هرکسی برداشت خودش رو از یه موضوع داره و ممکنه با برداشت نفرات دیگه زمین تا آسمون فرق داشته باشه
مثلا خود من سالها پیش یه شعر(به اصتلاح شعر) گفتم ، شاید حدود 8-9 سال پیش
تو تمام این سالها با اینکه این شعر رو خیلی جاها خوندم و تو سایت شعر نو هم این شعر رو منتشر کردم و شاید صدها نفر در موردش اظهار نظر کردن ، جالبه که بدونی فقط یکی دونفر منظور اصلی خود من رو متوجه شدن و بقیه تفسیر خودشونو از شعر من گفتن که خیلی خیلی برام جالب بود! دوست داری چند بیت آخر اون شعر رو برات مینویسم ، تو هم تفسیرش کن:
...
ای دل به داد ما رس
در تنگنای هستی
در غم دور بودن
یا انتهای پستی
با هر تپش بیالای
کینه و نفرت و دود
از این سر تار ما
تا آنطرف روی پود
روشن نکن دوباره
این آتش درون را
عاشق نکن دوباره
این قلب پر ز خون را
کین دل ز عشق بردن
سودی نبرد آخر
از شهد عشق او نیز
چیزی نخورد ساغر
این را بدان که امروز
بی اعتنا گذشتن
فردا دگر نباشد
جایی برای گشتن
پس رو به سوی او باش
هرجا که او بخواهد
شاید که با تو بودن
از درد او بکاهد
خب مصطفی
تا الان داشتم تفسیری رو که نوشتی میخوندم
جالب اینجاست که شاعر هر چی رو در اول مجهول نوشته در ادامه ی شعر خودش توضیح میده که مثلا مسافرا: شعر ، برف و بارون:تو ، قطار: قلب من و...
خب اینجا خودش داره به مخاطبش راهنمایی میده و البته این به این معناست که شاعر دوست نداره برداشت غلط از شعرش رو داشته باشن ، ولی بعضیا دوست دارن بشینن و ببینن دیگران چه برداشتی دارن
بازم بگم که برداشت هر کسی مخصوص به خودشه
ضمنا من متن شعرایی که گفتی رو ندیدم! کجان؟!
سوال من رو هم جواب ندادیا!
اختیار داری
من که گفتم من جزو اون دسته ای هستم که دوست دارم یرداشتای مختلف رو بدونم ، وسه من برداشت خودم فقط مهم نیست ، برداشتای مختلف واسم قابل احترام و جالبن
باشه میرم اول شعرا رو میخونم ولی همین الان که نمیتونم تفسیرشون کنم
باید رو شون فکر کنم و هر زمان که ازشون به یه درک موضوعی واسه خودم رسیدم حتما نظرم رو به تو هم میگم
ممنون دقیقاً همینطوره منم دارم شعرت رو میخونم برداشت سطحی که داشتم یه جور انگار با خودت درگیری که میخوای یارت با تو باشه یا اینکه به کس دیگه بسپاریو رهاش کنی که آخر شعر انگار بیخیال میشی ,البته شاید با بیشتر خوندنش نظرم عوض بشه و نظر دیگه بدم
اول میگی ای دل به داد ما رس بعد بیت بعدی از تپش صحبت میکنی پس منظورت قلب هستش ولی بیت 3 میگی روشن نکن دوباره این آتش درون را عاشق نکن دوباره این قلب پر ز خون را یعنی به قلبت داری میگی که دوباره خودش رو اذیت نکنه ؟
خوبه
و البته جالب
جالب ترین قسمت این شعر برای من دو بیت آخرشه:
پس رو به سوی او باش
هرجا که او بخواهد
شاید که با تو بودن
از درد او بکاهد
نظرت در مورد این دو بیت چیه؟
سوالی بود حرفم
هنوز تو تشخیص مخاطبت مشکل دارم
اگه همون دلت باشه منظورت باید این باشه که به هر قیمتی که هست دنبالش باشه که شاید از این درد فراقش کم بشه (امید دیدار یار)
خب نزدیک شدی ولی اگه دقیقش رو بخوای منظورم دقیقا این نیست
ولی من دوست ندارم منظورم رو شفاف بگم ، دوست دارم مخاطب شعرم خودش برداشت خودش رو داشته باشه...
سلام رفیق
1393/07/18 - 12:21مارو چه به این کارا؟!
من فقط یه چرندیاتی مینویسم و اسمشو میذارم شعر
ولی خب منظورتو از تفسیر نفهمیدم!
میشه دقیقا بگی منظورت چیه؟
این حرفا چیه شکست نفسی میکنی
1393/07/18 - 12:34منظور شاعر رو میگم میخواستم برداشت خودت رو بدونم
حسین صفا شعراش معادل چند مجهولیه مثلا شعر قطار رو جالب ترین تفسیرشو برات میذارم البته 100 تا برداشت از شعر هست ولی این از همه نزدیکتره
در این شعر همانند دیگر شعرهای حسین صفا فضا سازی به زیبایی صورت می گیرد اما شعری سنگین است و با چند بار گوش کردن به ژرفای آن نمی توان رسید.
1393/07/18 - 12:35اول باید با فرضیات شعر آشنا شد سپس کنایه های شعر را شناخت سپس به زبان روان یا همان نثر نوشت تا شاید چیزی دستگیرمان شود
خب کم کم بریم سراغ شعر:
اول فرضیات:
قطار= قلب من**** تو=برف بارونی**** مسافرا =شعرن**** چشمتو=پنجره هاش
من یافته های خودم رو از شعر میگم خب مسلما ممکنه جای غلط و جای درست باشه امیدوارم به بزرگی خودتون منو ببخشید و با اعلام نظرهاتون منو همراهی کنید.
بیت اول:
دلت که می لرزید من با چشام دیدن
تو زل تابستون چقدر زمستونه
سنگینی شعر از همان ابتدا آغاز می شه و اولین سوال را مطرح می کنه: دلت که می لرزید من با چشام دیدم.. خب مخاطب مشخص نیست .... مخاطب کیست؟؟! خب جواب این سوال به احتمال بسیار در این قسمت شعر است:
یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو میفتم
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
پس در ابتدای شعر به مادرش گفته
خب مصرع دوم هم پارادوکسی جانانه، مصرع یک را کامل می کنه. به نظر من کنایه از تنها بودن و دوری از معشوق می باشد
بیت دوم:
هوا گرفته نبود دلم گرفت اون شب
به مادرم گفتم هنوز بارونه ... هنوز بارونه
مصرع 1 کنایه ازاندوهگین بودن و در مصرع دوم منظورش اینه که هنوز اوضاع مثل گذشته است(تنهای و معشوق برنگشته)
بیت سوم:
قطار رد شد و رفت مسافرا موندن
مسافرا که برن قطار میمونه
خب اینجا بیاید استعاره ها را در جای اصلی خود بگذاریم
قلب من رد شد و رفت شعرها موندن
شعرها که برن قلب من میمونه
الته باز هم گنگ است نگران نباشید کج فهمی از شما نیست!!!!!!
به نظر من "قلب" و "شعر" باز خود نمادین هستند و باید چیز دیگری جای اونارو بگیره
شاید درست بگم شاید هم غلط محض باشه اما به نظر من:قلب من رد شد و رفت کنایه از عاشق شدن و دل دادن می باشه و قسمت دوم مصرع که میگه شعرها موندن منظورش اینه که احساس غم و اندوه وشعرخوانی های عاشق مونده(همون تنهای و دلتنگی)
و مصرع2 عکس مصرع یک که با برگشت قلب یعنی آمدن معشوق حس دلتنگی و تنهایی می رود
البته این بیت خیلی وسیع است و تنها برداشت من اینه خیلی از شما صد در صد برداشت های دیگر و بهتری نیز دارید
بیت چهارم:
1393/07/18 - 12:35توبرف بارونی قطار قلب منه
قلب شکسته من توبرف مدفونه
خب مصرع اول فرضیات رو مطرح میکنه ولی مصرع دوم باز پیچیده و حرفا واسه گفتن داره
همونطور که گفتم استعاره ها و فرضیات رو باید جایگزین کنیم
به احتمال و به دید من با فرض اینکه برف و بارون معشوق می باشد منظور شاعر این می باشد که قلب من پیش معشوق گیر است یعنی عاشق شده ام(مدفون شدن کنایه از گیر کردن دل پیش معشوق)
بیت پنجم:
دونه به دونه غمی ریل به ریل شبم
غم توی خونه من هر شبومهمونه
احتمال اینطوری باشه که: "دونه به دونه" به " برف" و "برف" به معشوق باز گردد و ریل به ریل یعنی تاروپودم را غم و تاریکی فرا گرفته است.
و مصرع دوم کنایه از این شاید باشه که من همیشه غمگین هستم و با غم تنها می باشم
بیت ششم:
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
بیت هفتم:
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
خب بیت 6 و 7 که واضح می باشد تا حدی از عاشقی، شب زندداری های عشاق سخن به میان می اورد
بیت هشتم:
یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو میفتم
خب بیت جالب این شعر که توبیت اول از این قسمت هم کمک گرفتیم.
شاید منظور این باشه که در یه شب که دوباره دلتنگ و تنها شدم و یاد معشوق افتادم به مادرم گفتم هر وقت دلتنگ وتنها میشوم یاد تو میوفتم که پناه گاه منی(یعنی همدم تنهایام مادرم می باشد)
بیت هشتم:
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
تو زل تابستون توکوچه برف نشست
یعنی دوباره نگران شد وترسید(نگاه مادر به فرزندش که از عشق کارش به جنون کشیده است)
مصرع 2 هم یعنی دوباره دلتنگ و تنها شدم(البته این دیدگاه منه .نظرشما چیست؟؟؟)
بیت نهم:
مسافرا شعرن تو برف وبارونی
قطار قلب منه چشمتوپنجره هاش
مصرع اول که تکراری است و همان فرضیات را بیان می کند و در قسمت دوم مصرع2 چشم رو به پنجره تشبیه می کند که در ادبیات همانطور که می دونید پنجره نماد روشنایی و آگاهی می باشد
بیت دهم:
1393/07/18 - 12:36پنجره ها بستن مسافرا خستن
ببار تا دم صبح به فکر هیچی نباش
خب پنجره ها بستن منظور نبودن معشوق و اینکه روشنایی وجود نداره و تاریکی همه جارو گرفته
قسمت دوم هم در مصرع1 یعنی شعرها هم از تکرار شدن و نبودن معشوق خسته شده اند
و مصرع 2 تا اونجای که من فهمیدم منظور اینه که:چون برف در این شعر نماد معشوق می باشد پس باریدن برف همانند آمدن معشوق می باشد پس به معشوق توصیه می کند که بیاید و نگران چیزی نباشد.
بیت یازده:
دونه به دونه غمی غصه به غصه شبم
کاشکی یه روز صبح شه کاش فقط ای کاش
مصرع اول که بیانگر اینه که تمام زندگی را غم فراگرفته است
و مصرع دوم امیدواری به رفتن تاریکی و آمدن روشنایی که برای معشوق روشنایی بازگشت معشوق می باشد
قسمت آخر هم که پیشترها توضیح مختصری دادم
امشب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم...
امیدوارم گامی هر چند کوچک برای درک بهتر این اثر فاخر برداشته باشم.
چی بگم والله؟!
1393/07/18 - 12:49همونجوری که تو همین متن نوشته ، هرکسی برای خودش میتونه یه تفسیر خاصی از هز نوشته یا شعر یا حتی جالبه که بهت بگم از یک فیلم داشته باشه
یادمه اولین باری که این حس بهم دست داد زمانی بود که فیلم "ارتفاع پست" ار ابراهیم حاتمی کیا رو دیدم که در آخرش وقتی هواپیما سقوط میکنه هر کدوم از مسافرا از پنجره ی هواپیما یه منظره ای رو میبینن! یکی میگه اینجا بهشته ، یکی میگه اومدیم جهنم ، یه نفر دیگه میگه اینجا برهوته و ...
پس هرکسی برداشت خودش رو از یه موضوع داره و ممکنه با برداشت نفرات دیگه زمین تا آسمون فرق داشته باشه
مثلا خود من سالها پیش یه شعر(به اصتلاح شعر) گفتم ، شاید حدود 8-9 سال پیش
تو تمام این سالها با اینکه این شعر رو خیلی جاها خوندم و تو سایت شعر نو هم این شعر رو منتشر کردم و شاید صدها نفر در موردش اظهار نظر کردن ، جالبه که بدونی فقط یکی دونفر منظور اصلی خود من رو متوجه شدن و بقیه تفسیر خودشونو از شعر من گفتن که خیلی خیلی برام جالب بود! دوست داری چند بیت آخر اون شعر رو برات مینویسم ، تو هم تفسیرش کن:
...
ای دل به داد ما رس
در تنگنای هستی
در غم دور بودن
یا انتهای پستی
با هر تپش بیالای
کینه و نفرت و دود
از این سر تار ما
تا آنطرف روی پود
روشن نکن دوباره
این آتش درون را
عاشق نکن دوباره
این قلب پر ز خون را
کین دل ز عشق بردن
سودی نبرد آخر
از شهد عشق او نیز
چیزی نخورد ساغر
این را بدان که امروز
بی اعتنا گذشتن
فردا دگر نباشد
جایی برای گشتن
پس رو به سوی او باش
هرجا که او بخواهد
شاید که با تو بودن
از درد او بکاهد
لطفا تفسیر خودت رو از قسمت آخرش واسم بنویس...
خب مصطفی
1393/07/18 - 13:25تا الان داشتم تفسیری رو که نوشتی میخوندم
جالب اینجاست که شاعر هر چی رو در اول مجهول نوشته در ادامه ی شعر خودش توضیح میده که مثلا مسافرا: شعر ، برف و بارون:تو ، قطار: قلب من و...
خب اینجا خودش داره به مخاطبش راهنمایی میده و البته این به این معناست که شاعر دوست نداره برداشت غلط از شعرش رو داشته باشن ، ولی بعضیا دوست دارن بشینن و ببینن دیگران چه برداشتی دارن
بازم بگم که برداشت هر کسی مخصوص به خودشه
ضمنا من متن شعرایی که گفتی رو ندیدم! کجان؟!
سوال من رو هم جواب ندادیا!
تو گروه متن ترانه گذاشتم مرسی که وقت گذاشتی
1393/07/18 - 14:00شعرتم میخونم برداشتمو میگم فقط اگه درست نبود نزنی من
منم فقط می خواستم برداشت خودتو بدونم
اختیار داری
1393/07/18 - 14:05من که گفتم من جزو اون دسته ای هستم که دوست دارم یرداشتای مختلف رو بدونم ، وسه من برداشت خودم فقط مهم نیست ، برداشتای مختلف واسم قابل احترام و جالبن
باشه میرم اول شعرا رو میخونم ولی همین الان که نمیتونم تفسیرشون کنم
باید رو شون فکر کنم و هر زمان که ازشون به یه درک موضوعی واسه خودم رسیدم حتما نظرم رو به تو هم میگم
ممنون دقیقاً همینطوره منم دارم شعرت رو میخونم برداشت سطحی که داشتم یه جور انگار با خودت درگیری که میخوای یارت با تو باشه یا اینکه به کس دیگه بسپاریو رهاش کنی که آخر شعر انگار بیخیال میشی ,البته شاید با بیشتر خوندنش نظرم عوض بشه و نظر دیگه بدم
1393/07/18 - 14:17جالب بود برداشتت
1393/07/18 - 14:23اولین واکنشم به برداشتت لبخند بود
ممنونم که وقت گذاشتی و خوندیش
بیخیال؟!!! خیلی جالب بود
این یعنی میخوام با مشت بزنم تو چشت ولی دستم بهت نمیرسه
1393/07/18 - 14:25آقا من کی باشم نظر بذارم نه نخوندم , دارم میرم بیمارستان عیادت رفیقم اومدم حتما میخونم
1393/07/18 - 14:39اختیار داری
1393/07/18 - 14:46شما تاج سری و البته یه مخاطب شعر
باشه رفیق
به سلامت...
ممنون
1393/07/18 - 17:43حالا منظور خودت از شعر چی بود؟ کنجکاو شدم
بامداد جان یه جورایی موندم که خطاب به دل خودت داری میگی یا مجاز از کس دیگه ست
1393/07/18 - 17:46متوجه ی منظورت نشدم مصطفی!
1393/07/18 - 17:49باز هم میلاد من ت قشنگ بود
1393/07/18 - 17:53اهوم فهمیدم
1393/07/18 - 17:55تمام شعرام مخاطب دارن
ممنونمو خوشحالم که خوشت اومد
الان باید تا جایی برم
دوباره بر میگردم
ببخشید
فعلا...
بر میگردم...
اول میگی ای دل به داد ما رس بعد بیت بعدی از تپش صحبت میکنی پس منظورت قلب هستش ولی بیت 3 میگی روشن نکن دوباره این آتش درون را عاشق نکن دوباره این قلب پر ز خون را یعنی به قلبت داری میگی که دوباره خودش رو اذیت نکنه ؟
1393/07/18 - 18:00خوبه
1393/07/18 - 18:24و البته جالب
جالب ترین قسمت این شعر برای من دو بیت آخرشه:
پس رو به سوی او باش
هرجا که او بخواهد
شاید که با تو بودن
از درد او بکاهد
نظرت در مورد این دو بیت چیه؟
سوالی بود حرفم
1393/07/19 - 12:25هنوز تو تشخیص مخاطبت مشکل دارم
اگه همون دلت باشه منظورت باید این باشه که به هر قیمتی که هست دنبالش باشه که شاید از این درد فراقش کم بشه (امید دیدار یار)
خب نزدیک شدی ولی اگه دقیقش رو بخوای منظورم دقیقا این نیست
1393/07/19 - 17:56ولی من دوست ندارم منظورم رو شفاف بگم ، دوست دارم مخاطب شعرم خودش برداشت خودش رو داشته باشه...